چشمانم از خیره شدن برصفحات خالی ذهنم خسته شده نمی دانم چرا هر چه در بیراهه های تنهایی ام پرسه می زنم خانه تنهایی هایم را نمی یابم کاش می آمدی و من را از حصارسخت دو دلی نجات می دادی. دستم را بلند می کنم از تو مدد می خواهم تا یک دل آرام را تا آرزوی بازگشتت را تا امید به انتظارت را از تو طلب کنم.
با او حرف می زنم صدایم را ازمیان دردهای انبوه عاشقانش می شنود من می سوزم جوابش را نمی شنوم دفتر افکارم سفید است اما او برایم نوشته است بارنگ سفید... می خواهد من خود بیابم. می دانم نوشته است که فریاد سکوتش بلند است آری باید بشنوم!
می دانم که آرامش دریای قلبم از آرامش آبی نگاهش است....
آقای ما!
در عبور از گذرلحظه ها، در تپش مدام زمین ونگاه زهرآلود زمان دست های ما تو را می طلبد یا مولا تو ما را رها نخواهی کرد!
آقای ما!
بیا که احساس نیازمند توست و پرنده ها در سلام صبح گاه خود تو را وی خوانند و گل ها به امید نوازشت رخ می نماینند !بیاکه دست های ناتوان ما در آرزوی یاوری تو مولا شب و روز از گونه هامان قطرات شبنم را برمی چیند و لطافت باران را به جاده های عشق می پاشد،بلکه گلستانی بسازد ازگل های ناز و اطلسی که فرش راهت باشد و خاک قدمت بیاکه زمین تشنه محبت و سلام توست و زمان درنقطه انتظار ایستاده است.
خالق
خالق مهربان من!
اگردست تقدیر تو لباس سپید آخرت را برتن من پوشاند و درخت زندگی ام تن به خواب زمستانی و ابدی خویش سپرد و میان آن ماه تابان درآسمان چشم مردمان آشکار شد مرا از محراب قبرم برانگیز و توفیق احرام در صحن و صفایش عنایت کن تا لبیک گویان گرد کعبه وجود مقدسش طواف کنم.
برای ظهور هرچه زود تر آقاامام زمان(عج) صلوات!
,
,
:: برچسبها:
آقا(عج) ,
عشق ,
فردا ,
سوزعشق ,
باران ظهور ,